انقلاب صنعتی تغییرات بسیار زیادی، بر پیکره شهر ها تحمیل کرد، این تغییرات همراه با غلبه تفکر مدرنیستی، باعث کنار گذاشتن و بی توجهی به مظاهرسنتی شهرها شد. نتیجه این تفکر رها کردن بافت و محله های مرکزی شهرها که به نوعی شناسنامه شهرها به حساب می آیند، بوده است. از نیمه دوم قرن بیستم رویکردهای مختلفی برای سامان دهی وضعیت شهرها و محله هادردستورکار قرارگرفت.(دهه 1950 رویکرد بازسازی،1960 باززنده سازی، 1970نوسازی، 1980 تجدید حیات، 1990 بازآفزینی و 2000 نوزایی شهری)، با نگاه به این رویکردها سیر تکامل آنها را میتوان درک کرد،این که دید از توجه صرف به کالبد به عرصه تاکید بر ملاحظات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و هنری متحول شده است . با ورود به قرن بیست و یکم آخرین رویکرد در برخورد با بافت های ناکارآمد به نام
نوزایی شهری مطرح شد که علاوه بر توجه به ابعاد مختلف کالبدی،ابعاد اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی وجه غالب آن به شمار می رفت به طوری که تا حد زیادی بر حفظ و احیای میراث شهری و فرهنگی و تبدیل آن به ثروت استوار بود.در این نوشتار پس از بررسی ادبیات مربوط به
نوزایی شهری که شامل تاریخچه، مفهوم، ویژگی ها و اصول این رویکرد است ، کشور
ژاپن در ابعاد مختلف اقتصادی، اجتماعی، اشتغال و جمعیتی و همچنین نظام برنامه ریزی این کشور مورد بررسی قرار گرفته است و بعد از آن منطقه
اتماچی (Otemachi) در شهر توکیو
ژاپن به عنوان نمونه ی اجرا شده رویکرد
نوزایی شهری انتخاب گردیده و معرفی شده است .