تحلیل محتوای کتاب علوم پایه چهارم ابتدایی از دیدگاه الگوی خلاقیت گیلفورد abstract
با توجه به اهمیت محتوا در نظام آموزشی کشور ما به دلیل متمرکز بودن کتاب درسی از اهمیت بالایی برخوردار می باشد. به همین دلیل بر آن شدیم تا مقاله ای براساس روش خلاقیت
گیلفورد نگاشته شود تا تحلیلی بر کتاب علوم پایه چهارم ابتدایی سال تحصیلی 96-97 داشته باشیم. کتاب مذکور را می بایست به چند بخش یا واحد آموزشی تقسیم نمود تا تحلیلی دقیق به ما ارایه بدهد. بر اساس این تحقیق این نتیجه حاصل می شود که : از داده های حاصل از این پژوهش می توان دریافت که میزان فراوانی تفکر شناختی که کتاب از آن در متن و شکل و فعالیت ها استفاده کرده به جز در فعالیت ها از میزان بالایی برخوردار است و از طرفی تفکر ارزیاب و واگرا که دو تفکر مهم و دو راه برای افزایش خلاقیت در فرایند یاددهی و یادگیری می باشند نسبت به دو تفکر قبل ، در همه ی واحد های آموزشی کمتر مورد استفاده قرار گرفته است، اما فعالیت ها بخاطر وجود کار عملی، کمی گوی سبقت را ربوده اند که جای بسی امیدواری است. در حالی که آموزش خلاق زمانی صورت خواهد گرفت که دو تفکر موثر در این امر (
تفکر واگرا و ارزیاب ) از فراوانی بیشتری برخوردار باشند، لذا بر همین اساس می توان گفت : برای اینکه آموزش کتاب علوم پایه چهارم ابتدایی خلاقانه باشد، می بایست محتوای کتاب را که یکی از مهمترین عامل در خلاقیت دانش آموز است، به سمت تفکر خلاق ( واگرا و ارزیاب ) برد، تا دانش آموز و معلم ، هر دو با استفاده از منبعی که آنها را به این مهم رهنمون می سازد، یاری گیرند. برنامه ریزان درسی و مولفان کتاب می بایست در نظر داشته باشند که کتاب دانش آموز را به ارایه ی پاسخ هایی از خود و نه بصورت تقلیدی و عادت وارانه هدایت کند. محتوای کتاب می بایست از اشکال و فعالیت ها و متن هایی استفاده شود که زمینه را برای
تفکر واگرا مهیا می سازد. در صورت بروز چنین اصلاحاتی در کتاب می توان امیدوار بود تا بر اساس شاخص های خلاقیت
گیلفورد در رشد و پرورش خلاقیت کودکان تاثیر مثبتی را گذاشت.