نظام های علم در سطح جهان از دیرباز و هماهنگ با تغییرات اجتماعی و اقتصادی کشورها، در حال تغییر و تحولبوده اند، اما در دهه های اخیر با توجه به روند جهانی شدن اقتصاد، ارتباط متقابل اقتصاد با فناوری و اینکه نوآوری،مولفه اساسی رقابت پذیری صنعتی و قدرت اقتصادی شناخته می شود، همزمان با سرعت تغییرات علمی و نیزوابستگی فزاینده توسعه صنعتی به دانش، نظام علمی و دانشگاهی با تغییرات اساسی در محیط اجتماعی اقتصادیخود و نحوه ارتباط با جامعه مواجه شده و انتظارات جامعه از این نظام تغییر و افزایش یافته است. ابزار مناسبجهت رشد و تکامل فرد و جامعه، آموزش و پرورش موثر و کارا است. دانشگاه فضایی است که در آن تحصیلاتعالی صورت میگیرد و پرسنل اداری، اساتید و دانشجویان به فعالیت خاص خود مشغول اند. دانشگاه ها از بدوپیدایش، سه نسل را تجربه کرده اند. دانشگاه های نسل اول، عموما آموزشی و تمرکز بر فعالیت های صرف آموزشیداشتند. دانشگاه های نسل دوم، عموما پژوهشی و مبتنی بر فعالیت های تحقیقاتی بودند. دانشگاه های نسل سوم،عموما کارآفرین و مبتنی بر
کارآفرینی فناورانه و حل مسائل جامعه با رویکرد علمی و نظام یافته در تعامل با محیطپیرامونی خویش هستند. برای شکل گیری دانشگاه
نسل سوم و بهره مندی از مزایای این نسل دانشگاهی، باید مهارتآموزی دانشجویان، اعضای هیئت علمی، مدیران و کارکنان نظام دانشگاهی در کانون راهبردها و سیاست های نهاددانشگاه و آموزش عالی قرار گیرد؛ و ارتباط با صنعت در محور فعالیت ها قرار گیرد. هدف از پژوهش حاضر شناساییشاخص های
دانشگاه کارآفرین است. این پژوهش به روش مطالعه اسنادی و مرور پژوهش های موجود در زمینهدانشگاه کارآفرین، صورت پذیرفته است. با توجه به اینکه هم انگیزه پیشرفت و هم
کارآفرینی قابل آموزش ویادگیریاند، و با برنامه ریزی و سیاست گذاری میتوان انگیزه پیشرفت دانشجویان را بالا برد و در نتیجه روحیهکارآفرینی را در آنها تقویت کرده و در نهایت دانش آموختگان را به سمت
کارآفرینی سوق داد، هدف تحقیق آناست تا با بررسی ادبیات موجود، مفاهیم و ویژگی های دانشگاه کارآفرین، زمینه های پیدایش آن و نحوه تحول بهدانشگاه کارآفرین را مورد بررسی قرار دهد.