فلسفه ی سیاسی معاصر و امکان صلح

Publish Year: 1398
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: Persian
View: 326

نسخه کامل این Paper ارائه نشده است و در دسترس نمی باشد

  • Certificate
  • من نویسنده این مقاله هستم

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این Paper:

شناسه ملی سند علمی:

NCPD03_015

تاریخ نمایه سازی: 15 دی 1398

Abstract:

چرخش علوم انسانی به همروی با علوم طبیعی در نیمه ی قرن نوزدهم و انتظار برای عینی و اثباتی شدن تحقیقات پیرامون جامعه و انسان، سبب به محاق رفتن فلسفه سیاسی به دلیل رویکرد انتزاعی و بادسری در نیمه ی نخست قرن بیستم شد. چنان که برخی حتی از مرگ فلسفه سیاسی سخن گفتند. با این همه در سه چهار دهه ی پایانی قرن گذشته ما شاهد بازگشت به فلسفه و اهمیت آن در مواجهه با چالشهای جهانی از سوی متفکران جماعت گرا، نوپراگماتیستها و پست مدرن ها بوده ایم. هریک از این جریانات فلسفی با بازاندیشی در تجربه ی گذشته فلسفه و نقدهای وارده به آن بر آن شدند رویکرد اتوپیایی و غیرواقع بینانه فلسفه سیاسی گذشته را مورد نقد قرار دهند و از امکانات هنجاری انتقادی آن به ویژه در چالش با مصائب بشری چون جنگ و خشونتهای فراگیر در جامعه ی بشری بهره گیرند. این مقاله به ابتنای این شرایط، در پی پاسخ به این پرسش بنیادین به نگارش درآمده است که مختصات و ویژگی های فلسفه سیاسی در خدمت صلح از چه قرار است در پاسخ به این پرسش این فرضیه مطرح میشود که فلسفه سیاسی معاصر با گسست معرفت شناختی از خصلت اتوپیایی نظریه حقیقت اینک به نظریه زندگی و عمل همچون آزمونی برای صلح نزدیک شده است. به اقتضای موقعیت دلالتی وضعیتی نو پدید، برخی ویژگی های فلسفه سیاسی هموار کننده ی راه صلح، مورد بررسی قرار می گیرند. از جمله: چرخش عمل گرایانه، پراتیک گفتگو و همینطور گروش به مقوله ی عدالت. نوشتار حاضر در چارچوب نظریه ی هنجاری انتقادی به نگارش درآمده و رویکرد توصیفی تحلیلی دارد.

Authors

محمدتقی قزلسفلی

دانشیار دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه مازندران