خدمات سینما به رشد انسانی

24 بهمن 1401 - خواندن 5 دقیقه - 126 بازدید

سینما را باید کمی با فاصله، دقیق و واقع بینانه دید بطوریکه نقاط قوت و ظرفیت های سینما، در کنار نقاط ضعف و معایب آن دیده شود. سینما حتما عیوب زیادی دارد اما نقاط قوت و مزیت های کمی هم ندارد. سینما، یکی از عظیم ترین و اثرگذارترین پدیده های سده اخیر محسوب میشود که هم افزایی اندیشه با تقریبا بیشتر هنرها و همچنین تکنیک در آن، شگفتی های فراوانی را خلق کرده است.

هر چند در پازل سینما، هر عنصری با نظم دقیق در جای خود قرار می گیرد و در موقعیت خود نقش تعیین کننده ای را عهده دار است اما هیچیک از عناصر به اندازه اندیشه در کلیت جریان های سینما و در خلق یک اثر سینمایی حائز اهمیت نیست. در واقع هر اثری مولود اندیشه ای است که به آن تکیه دارد؛ یک اثر قوی، فاخر و انسانی از دل اندیشه قوی، فاخر و انسانی متولد شده و یک اثر ضعیف، سطحی و مبتذل، از دل یک “نااندیشه” یا یک اندیشه سبک و کم مایه بیرون آمده است و از همین جاست که سینما می تواند عیار اندیشه در یک جامعه یا به بیان دقیق تر، نخبگان فرهنگی یک جامعه محسوب شود. در جامعه ای که خردمندان ژرف نگر به هر دلیل از بدنه فرهنگ و هنر بریده اند ( صرف نظر از خسارتی که خود به خاطر محرومیت از اتصال به هنر دیده اند ) و هنر از ارتباط با خرد و خردورزی رنج می برد، نمی توان توقع آفرینش آثار سینمایی بزرگ و انسانی داشت. بعد از اندیشه و اثر غیر قابل انکاری که در ظهور فیلمنامه دارد، بازیگر، نقش تعیین کننده ای دارد.

در واقع، این بازیگر است که جدای از برقراری ارتباط با تفکر حاکم بر فیلم، و با ریختن همه توانمندی هایش در ظرف احساسات و عواطف خود، اثری را پدید می آورد که برای بیننده دلچسب و باور پذیر است لذاست که تا این حد بازیگر در سینما وزن دارد. در این میان، جدای از موضوع علم و مهارت، بازیگرانی که به خودسازی خویش اهمیت می دهند و خرد، احساسات و عواطف آنها در پیوند با فطرت زنده تر و شاداب تر است، نقش بهتر و واقعی تری از خود به جا می گذارند. من در این یادداشت، قصد دارم بر خلاف رویه رایج در میان دوستانم که تاکنون بیشتر به معایب سینما پرداخته اند، به حسن ها و خدمات سینما بپردازم. می دانم که سینما یک پدیده مدرن است و مدرنیسم یعنی چه اما جزو کسانی هستم که نه تنها بر اساس نظریه فطرت، مدرنیته را ناپاک نمی دانم بلکه تصرف نسبی در آن را ناممکن تلقی نمی کنم. از همین دریچه، می توان برای سینما وجوهی را در نظر گرفت که سینما توانسته به توسعه یا رشد انسانی کمک کند.

رشد انسانی عبارت است از : شکوفا سازی توامان استعدادهای مادی و معنوی انسان در جهت به فعلیت رسیدن آن استعدادها که برآیندش غلبه نسبی و دارای مراتب بعد انسانی آدمی بر بعد حیوانی اش خواهد بود. به نظر می رسد سینمای جهان طی سده اخیر خدمات انسانی فراوانی داشته است هرچند این خدمات با خرده افکار، سلایق، ذائقه ها و بوم های متنوع و متکثری عینیت یافته و ممکن است بعضی از این ها مورد پسند ما به منزله یک اندیشه ورز، دیندار و غیره نباشد اما مهم این است که خروجی نهایی آن، به رشد انسانی کمک کند.

در ادامه به ده مورد از این خدمات اشاره می کنم اما ترجیح می دهم از نام بردن فیلم های برجسته ذیل هر یک پرهیز کنم. طبیعی است در مقابل هر یک از این ده بند، قطاری از فیلم های گوناگون در ذهن های ما ظاهر می شود که هرچند ارزیابی ها درباره آنها یکسان نیست اما اثر نسبی آنها در این عرصه ها قابل انکار نخواهد بود.

یک. گوشزد کردن مسائل و آسیب های اجتماعی

دو. زنده و بانشاط نگه داشتن عواطف انسانی و پیوند انسانها به یکدیگر

سه. مقابله با استبداد و خودکامگی ( از هر نوع آن )

چهار. استعمارستیزی ( و برده داری سنتی و مدرن)

پنج. علیه تروریسم چه گروهی و چه دولتی

شش. ترویج صلح و همزیستی مسالمت آمیز ( علیه جنگ )

هفت. احیاء تصاویری از نقاط درس آموز تاریخ

هشت. ژرف اندیشی حول مسائل انسانی ( گذشته، کنونه و آینده)

نه. آینده نگری درباره زندگی بشر

ده. یادآوری فطرت، معنویت و آخرت اندیشی آنچه مسلم است، سینمای مطلوب، سینمایی است که حتی آثار طنز آن کمک به رشد انسانی را فراموش نکند و همه عوامل در هر موقعیتی، بدانند که چه رسالت سنگینی در این جهت بر دوش دارند.

البته این حرکت با آنکه در سینمای جهان ملموس است اما در برابر خود موانع کمی نیز ندارد که در جای خود می توان درباره این موانع به تفصیل سخن گفت.

والسلامرضا غلامی۱۴ بهمن ۱۴۰۱

________________________________________________________________

ارائه شده به نشریه داخلی دوازدهمین جایزه سینمایی ققنوس و محافل هم اندیشی سینما انقلاب