جایگاه نظریه برچسب زنی در بزهکاری اطفال

20 آبان 1403 - خواندن 6 دقیقه - 84 بازدید

دکتر حسام سعیدی پژوهشگر حقوق کیفری و امنیت:

 نظریه برچسب زنی یکی از نظریات جامعه شناختی است که به تبیین بزهکاری و انحرافات اجتماعی، به ویژه در میان نوجوانان و اطفال، می پردازد. این نظریه در بررسی علل و عوامل بزهکاری نقش مهمی ایفا می کند و به این موضوع می پردازد که چگونه جامعه و نهادهای اجتماعی از طریق برچسب زنی به افراد به ویژه کودکان و نوجوانان، زمینه های شکل گیری رفتارهای بزهکارانه را فراهم می آورند.

نظریه برچسب زنی یا "لیبلینگ" یکی از نظریات مهم در جامعه شناسی انحرافات است که در دهه های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ توسط جامعه شناسانی مانند هوارد بکر و ادون لمرت مطرح شد. این نظریه بیان می کند که بزهکاری و انحرافات اجتماعی به طور کامل به ذات فردی مرتبط نیستند، بلکه اغلب در اثر برچسب هایی که از سوی جامعه و نهادهای قانونی به افراد داده می شود، شکل می گیرند. به عبارت دیگر، زمانی که به یک فرد برچسب "بزهکار" یا "منحرف" زده شود، احتمال بیشتری وجود دارد که او در نهایت خود را با این هویت منطبق کند و رفتارهای بزهکارانه از خود نشان دهد.

کودکان و نوجوانان به دلیل حساسیت و تاثیرپذیری بالا، بیش از سایر گروه ها تحت تاثیر برچسب زنی قرار می گیرند. برچسب زنی بر رفتار نوجوانان به این صورت است که آن ها در واکنش به انتظارات جامعه و برچسب هایی که به آنان داده شده، ممکن است رفتارهای بزهکارانه بیشتری از خود بروز دهند. برخی از ابعاد تاثیر برچسب زنی بر بزهکاری اطفال به شرح زیر است:

  • پذیرش هویت بزهکارانه: وقتی جامعه یا نهادهای قانونی به نوجوانان برچسب "بزهکار" می زنند، این افراد ممکن است این هویت را بپذیرند و به آن عمل کنند. به عبارتی، وقتی نوجوانی توسط پلیس یا معلمان به عنوان بزهکار شناخته می شود، خود را به نوعی با این نقش و هویت منطبق می کند.
  • ایجاد طرد اجتماعی: برچسب زنی، کودکان و نوجوانان را از جامعه و گروه های مثبت اجتماعی دور می کند. این طرد اجتماعی می تواند منجر به ارتباط بیشتر آن ها با گروه های بزهکار و انحرافی شود و به بزهکاری آنان دامن بزند.
  • تاثیر منفی بر آینده فرد: برچسب زنی می تواند فرصت های آینده نوجوانان را محدود کند و آنان را در یک چرخه بزهکاری گرفتار سازد. برای مثال، فردی که به دلیل سابقه بزهکاری از مدرسه اخراج شده، ممکن است در ادامه نیز فرصت های تحصیلی و شغلی مناسبی به دست نیاورد.

عوامل و مکانیزم هایی که می توانند به برچسب زنی در بزهکاری اطفال دامن بزنند، شامل موارد زیر هستند:

  • نقش رسانه ها: رسانه ها با برجسته کردن جرائم ارتکابی توسط نوجوانان، می توانند به تشدید برچسب زنی کمک کنند و تصوری منفی از این گروه ایجاد کنند.
  • نقش نهادهای آموزشی: مدارس و نهادهای آموزشی، از طریق برخوردهای انضباطی و اخراج از مدرسه، می توانند باعث برچسب زنی و فاصله گیری نوجوانان از محیط های سالم شوند.
  • تاثیر تعاملات خانوادگی: خانواده نیز در برچسب زنی به کودکان و نوجوانان نقش مهمی دارد. زمانی که والدین، فرزند خود را به عنوان "بزهکار" یا "بدرفتار" تلقی می کنند، این نگرش به نوجوان منتقل شده و احتمال تکرار رفتارهای بزهکارانه در او بیشتر می شود.

نظریه برچسب زنی با وجود تاثیرات مثبت در شناخت برخی از علل بزهکاری، با انتقادهایی نیز مواجه است:

  • نادیده گرفتن نقش عوامل فردی و روانی: این نظریه تاثیر ویژگی های شخصیتی، اختلالات روانی و عوامل فردی را در بزهکاری کمتر مورد توجه قرار می دهد و بیشتر به عوامل اجتماعی می پردازد.
  • عدم توجه به بزهکاری اولیه: نظریه برچسب زنی بیشتر به بزهکاری ثانویه می پردازد، یعنی بزهکاری که در اثر برچسب زنی ایجاد می شود. این نظریه کمتر به علت های بزهکاری اولیه توجه می کند.

برای جلوگیری از اثرات منفی برچسب زنی بر بزهکاری اطفال، سیاست کیفری باید با حساسیت بیشتری به این موضوع بپردازد. برخی از راهکارهای پیشنهادی عبارت اند از:

  • اجرای عدالت ترمیمی: یکی از رویکردهای جدید در سیاست کیفری، اجرای عدالت ترمیمی است که به جای مجازات، بر بازپروری و اصلاح بزهکاران تاکید دارد و از برچسب زنی اجتناب می کند.
  • حمایت از نهادهای حمایتی و مشاوره ای: ایجاد مراکز حمایتی و مشاوره ای برای کودکان بزهکار می تواند آنان را به سمت تغییر رفتار و دوری از بزهکاری سوق دهد.
  • اصلاح رویکردهای انضباطی در مدارس: سیاست های انضباطی سخت گیرانه در مدارس می تواند به برچسب زنی و ایجاد طرد اجتماعی منجر شود. باید رویکردهای تربیتی و حمایتی جایگزین این سیاست ها شود.
  • نظریه برچسب زنی به عنوان یکی از نظریات مهم جامعه شناسی انحرافات، تاثیر بسیاری بر شناخت بزهکاری و انحرافات نوجوانان دارد. این نظریه با بیان نقش جامعه و نهادهای اجتماعی در شکل گیری هویت بزهکارانه، اهمیت اجتناب از برچسب زنی و برخورد صحیح با کودکان و نوجوانان بزهکار را گوشزد می کند. با بهره گیری از سیاست های حمایتی و آموزشی، می توان از اثرات منفی برچسب زنی کاسته و به اصلاح رفتارهای بزهکارانه در نوجوانان پرداخت.