مقایسه تطبیقی و تحلیلی برنامه های درسی رشته علوم تربیتی در ایران و آلمان

ضرورت بازنگری در رشته های علوم انسانی بر هیچ کس پوشیده نیست . قدمت سرفصل ها، عدم کارایی فارغ التحصیلان برای رفع نیازهای بازار کار، عدم همخوانی سرفصل های تعیین شده با نیازهای بومی و دینی، تاکید بر فرهنگ ترجمه بجای تولیدعلوم و موارد دیگر حاکی از ضرورت این بازنگری است. علیرغم مشخص بودن مساله و ابعاد حیاتی آن، ولی هنوز راه حل مدونی مطرح نگردیده است . رشته علوم تربیتی ازرشته های مهمی است که سرنوشت جامعه به آن گره خورده اس ت . متاسفانه در شرایط فعلی از فرهنگ غنی اسلام و ایران در تعیین سرفصل و تدوین محتوای دروس این رشتهاستفاده لازم نشده است. از سوی دیگر کاروان پیشرفت علوم و فنون بحدی سریع است که بی توجهی به آن، مانع پیشرفت جامعه و رقابت علمی با سایر کشورها م ی شو د. بازنگری از ابعاد مختلفی شکل می گیرد که هر بعد به مثابه اجزا یک پازل باید در محل خویش قرار گیرد تا در نهایت بتواند تصویر کاملی از یک نظام آموزشی معتبر را به نمایش گذارد. بنابراین اگر بخواهیم در سرفصل دروس، بازنگری جامعی صورت گیرد به گون ه ای که اساتید با رغبت کامل در پیاده کردن دروس تلاش نمایند و آیندگان نیز خود را متعهد به استمرار آن بدانند، توجه به ابعاد مختلف بازنگری از قبیل به روز بودن محتوا، استمداد ازصاحبنظران و پویا بودن برنامه الزامی است. در این تحقیق به یکی از ابعاد بازنگری یعنی مقایسه سرفصل رشته علوم تربیتی در کشور ایران با کشور آلمان که از نظر علمی وکاربردی در این رشته فعالیت قابل توجهی دارد و پیشرفت های علمی و صنعتی آن مبین این ادعا است، صورت می گیرد. این تحقیق از نوع توصیفی و با روش توصیفی تحلیلی وبا استفاده از منابع علمی صورت می گیرد. مقوله بندی در این تحلیل بر اساس دسته بندی رشته های علوم تربیتی و گرایش های آنست. از آنجاییکه سرفصل دروس در دانشگاه های مختلف آلمان متنوع است و هر دانشگاه سرفصل خاص خویش را دارد، از دانشگاه کلن بعنوان نمونه استفاده شده است. مقطع تحصیلی در این تحقیق کارشناسی می باشد. نتیجه تحقیق، می تواند دو رویکرد متفاوت را در برنامه درسی رشته علوم تربیتی در دانشگاه های دو کشور نشان دهد.