مفاهیم فطرت انسان درتمدن غرب

سخن از فرهنگ مردمی مستلزم گفتن از فطرت و چالش طولانی و تلخ آن با تمدن غرب است. فرهنگ غربی (اروپایی – امریکایی)در نیل به خواسته های فطری متمایل تر از مثلا فرهنگ کمونیستی است، زیرا به طور کلی با عواطف، احساسات و هواها سر و کار دارد. در حالی که زیربنای اندیشه کمونیستی عقل است و به ندرت نفس را مخاطب قرار می دهد. بالاترین کاری که کمونیسم می توانست انجام دهد اعمال سیاست ها، برنامه ها و مفاهیم مورد نظر از طریق زور است. این در حالی است که غرب بیش تر برنامه ها و طرح های خود را از طریق «اقناع » رهبری می کند.مطالعه ی حاضر به بررسی مفاهیم فطرت انسان در تمدن غرب پرداخته است. روش تحقیق مطالعه ی حاضر به صورت توصیفی است و داده های آن از روش کتابخانه ای گردآوری شده اند. نتایج مطالعه ی حاضر نشان می دهند که دامنه و گستره ی نظریه فطرت را می توان در طول تاریخ اندیشه در ادوار گوناگون به نظاره نشست.این نظریه از ابعاد و جنبه های متعدد روان شناختی و معرفت شناختی برخوردار است. نظریه فطرت اختصاصبه تفکر فلسفی ندارد، بلکه در خوزه ی علوم تجربی نیز مطرح شده است.به افلاطون و مکتب افلاطونی نداردف بلکه شامل تفکر ارسطویی فلاسفه‏ی پیرو مکتب ارسطویی(و به تبع آن، فلاسفه ی اسلامی) نیز می شود.به فلاسفه ی عقل گرا ندارد، بلکه شامل فلاسفه ی تجربه گرا نیز می شود.

Keywords:

فطرت , تمدن غرب , انسان , اندیشه ی کمونیستی