بررسی رابطه تفکر استراتژیک و هوش سازمانی(مطالعه موردی کارکنان شرکت توزیعبرق منطقه ای غرب استان مازندران)

امروزه در قرن بیست و یکم وجود کارکنان با قدرت تجزیه و تحلیل بالاتر نقش اساسی را دراثر بخشی سازمانها دارند و آنچه که متضمن این موفقیت ها می باشد چندان به جایگاه مدیر و کارکنان در سلسله مراتب سازمانی مربوط نمی گردد بلکه به هوش مدیران و کارکنان بستگی دارد . با اطمینان کامل میتوان ادعا کرد که استفاده از هوش سازمانی با زیربنای تفکر استراتژیک میتواند قدرت رقابت پذیری یک سازمان را افزایش دهدو از دیگر سازمانها را متمایز نماید. جامعه آماری مورد مطالعه کلیه کارکنان شرکتتوزیع برق منطقه ای غرب استان مازندران 160 نفر بوده به منظور انجام تحقیق انتخاب شده و از طریق پاسخگویی به پرسشنامه هوش سازمانی مدل کارل آلبرخت و پرسشنامه تفکر استراتژیک لیدکا مورد بررسی قرار گرفتند.این تحقیق از نوع همبستگی بوده برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار آماری SPSS استفاده شده است.نتایج پژوهش حاکی از آن است که در فرضیه اصلی تحقیق بین هوش سازمان و تفکر استراتژیک رابطه معناداری وجود دارد و نتایج حاصل از بررسی فرضیات فرعی نشان می دهد که بین متغیرهای مورد مطالعه در تمامی فرضیات فرعی تحقیق یعنی مولفه های تفکر استراتژیک بر اساس پنج بعد تقسیم بندی مدل لیدکا که شامل: (تفکر سیستمی، عزم استراتژیک، پیشروی بر اساس رویکرد علمی، فرصت طلبی هوشمندانه وتفکر در زمان) با هوش سازمانی رابطه معناداری وجود داردو در انتها به پاره ای از پیشنهادات اشاره خواهد شد.

Keywords:

تفکر استراتژیک , مدیریت استراتژیک , هوش سازمانی , رقابت پذیری