این مقاله تحت عنوان بررسی
خشونت مردان علیه
زنان گردآوری شده است ،درواقع در این پژوهش به دنبال این قضییه هستیم که عوامل جامعه شناختی دخیل در این آسیب را مورد مطالعه قرار دهیم.
خشونت مردان علیه
زنان از دیرباز پدیده ای رایج بوده است که در دوران گذشته میتوان گفت که دامنه گسترده تری داشته است ولی امروزه کم رنگ تر شده است و به نوعی مردسالاری یا پدرسالاری دوران گذشته به حاشیه رفته است. جامعه آماری مورد نظر را خانم هایی تشکیل میدهند که از سوی شوهر خود مورد
خشونت قرار گرفته اندو حجم نمونه در این پژوهش برابر است با 100 نفر از همین زنانی که تجربه
خشونت داشته اند. در این تحقیق هفت عنوان فرضیه تدوین شده است که فرضیه های قومیت، اشتغال
زنان و اقتدار شوهر رد شده اند و بقیه فرضیه ها مورد تایید قرار گرفته اند. اعتیاد، تجربه
خشونت دوران کودکی ،اختلاف سنی زن و شوهر و تحصیلات
مردان از جمله عواملی هستند که در
خشونت علیه
زنان موثر واقع شده اند. براساس آنچه که از این پژوهش استنباط شده است، می توان گفت که
خشونت مردان علیه
زنان آسیبی است که همواره به قوت خود باقی است. در بخش چارچوب نظری از نظریه های گوناگونی از جمله نظریه تضاد، نظریه بی سازمانی اجتماعی و ... جهت تبیین موضوع مورد نظر استفاده شده است.