فضاهای ژیومرفیک گاه دارای چشم اندازهایی است که متعلق به فرایندهای زمان حاضر نبوده و سیستم های شکلزای کاملا متفاوتی پردازش فرم های جدید را در صحنه آن بعهده می گیرند. در این موارد اگرچه با یک فضا مواجهیم ولی دو متن جغرافیایی با یکدیگر تلفیق شده چشم انداز سومی را بوجود می آورد که نه منعکس کننده ویژگی های چشم انداز اولیه و نه با فرم های معمول بوجود آمده در سیستم دوم قرابتی دارد. در این حالت مفهوم پالیمیست یا چند نگارگی در فضای ژیومورفولوژیک جدید شکل گرفته است. در حافظه تاریخ طبیعی ایران، آثار باقی مانده از حاکمیت سیستم یخچالی یک نگاره طبیعی محسوب می شود که؛ جذابیت هایی را در معرض فهم و درک ساکنان آن قرار داده و سبب پیوند و علقه یک جامعه انسانی با آن شده بطوریکه می توان نتیجه این علاقه مندی را کشل گیری سکونت روستایی و شهری در بخش
ایران مرکزی دانست. جوامع سکنی گزیده در این محیط بر اساس دانش و فرهنگ اجتماعی و در تعامل با فضای اشتغال شده، سازمندی اجتماعی خاصی را بوجود آورده اند که در ارتباط با سازمندی طبیعی مکانشان نگاره فرهنگی تلقی می شود. نتیجه این تعامل ها ایجاد نگاره جدیدی است که تحت عنوان چند نگارگی محیطی نامیده می شود و مهمترین ویزگی آن تبلور پیوستگی پدیداری سرزمین ایران در
ایران مرکزی است. این مقاله با اتکا به روش پدیدارشناسی، در پی بررسی آن است که چند نگارگی طبیعی و فرهنگی در دستگاه جغرافیایی را عامل ایجاد مفهوم جدیدی معرفی کند که منجر به ایجاد یک هویت کسر ناپذیر مکانی شده است. نتایج حاصل از این تحقیق نشان می دهد که چند نگارگی های طبیعی و فرهنگی
تنوع و تکثر محیطی را در سازماندهی های طبیعی و اجتماعی به گونه ای پیوند می دهد که آینده نگاری در پرتو آن تجلی می یابد.