پرستاری و معبود

21 بهمن 1402 - خواندن 3 دقیقه - 149 بازدید


.I am a nurse

The nursing profession influenced my

(thinking, lifestyle, beliefs)

As long as I live, I will continue to make

A positive impact on this beautiful profession

Hojjat Niknam Sarabi


من یک پرستارم.

حرفه پرستاری روی (تفکر، سبک زندگی، باورها)

ی من تاثیر مثبت گذاشت و من تا زمانی که زنده ام،

بر این حرفه زیبا اثر مثبت گذاشته و ارتقاء خواهم داد...

حجت نیک نام سرابی


_______________________________________

_______________________________________



بی تو معبود، هر شب از خاطره هام میگذرم

همه وجودم چشم، خیره به دنبال تو میگسترم

شوق دیدار تو لبریز ز جان وجودم

هستم آن عاشق دیوانه که بودم

در نهانخانه جانم نور یاد تو، درخشید

یاد صد خاطره، خندید

کام، صد خاطره برچید

یادم آید که شبها با هم از آنجا برفتیم

آغوش گشودیم و در آن وادی دلخواسته، گریستیم

ساعتی بر سر آن حس نشستیم

تو همه راز جهان ریخته در جمالت

من همه محو تماشای حسن کمالت

شب و دریا و گل و زنگ

همه دلباخته به نسیم شباهنگ

یادم آید تو به من می گفتی:

از این عشق، چه می خواهی!؟

لحظه ای چند، بر این ساحل نظر کن

خاک ساحل، عشق گذران است

تو که امشب چشمانت به ندایی نگران است

باش فردا، که دلت سنگ گران است

تا فراموش کنی، چندی از این شهر حذر کن

با تو گفتم عشق و جدایی ندانم

سفر از پیش تو هرگز، نتوانم – نتوانم

روز اول که دل من به تمنای تو ضرب زد

چون مرغکی سوخته بال، لب حوض تو نشستم

حذر از عشق!؟ بدانم اما، نتوانم

نسیمی از ساحل به رخم نشست

فانوس شب، ناله تلخی زد و شکست

اشک در چشمانم بغلتید

ماه بر عشق ما بخندید

یادم آید که دگر از تو ندایی، نشنیدم

لیک پای در دامن امید، کشیدم

ننشستم، پریدم، نشکستم

رفت در حکمت تو آن شب و شبهای دگر هم

بگرفتی همواره از عاشق ناخوانده خبر هم

میدوم بارها از آن خاطره ها گذر هم

بی تو اما...

به چه حالی من از آن یادها گذرم.


حجت نیک نام سرابی

۱۴۰۲/۱۰/۲۸


______________________________________