بررسی اعتدال در داستان اسکندر با نگرش ارسطویی

13 خرداد 1403 - خواندن 2 دقیقه - 216 بازدید

چکیده

 مبحث اعتدال که حد وسط افراط و تفریط است، از بنیادی ترین مضامین اخلاقی به شمار می رود و در شکل دادن به زندگی اجتماعی نقش بسیار موثری دارد. نفوذ خصیصه ی آزمندی در جامعه سبب انحطاط و از بین رفتن داد شده و آسیب هایی را سبب می شود؛ به طوری که پیوسته انسان در رنج است. آنچه زیست اجتماعی انسان را به سوی بحران می-کشاند، خلاهای درونی و ضعف فضیلت های اخلاقی می باشد. برآیند افکار فردوسی بر پایه ی اعتدال است و افراط گری را نیز معادل نیستی می داند. هدف این جستار دست یابی به آسایش و کاستی رنج است که مبنای ساماندهی زندگی انسان قلمداد می شود. پژوهش حاضر با روش بنیادی و نوع توصیفی - تحلیلی در نظر دارد تا ابعاد اعتدال گرایی را در داستان پادشاهی اسکندر بررسی نماید و با نگرش ارسطویی نشان دهد، پیامد عدم تعادل در پادشاهی اسکندر چه بوده است؟ یافته ها نشان می دهد با برجستگی شاخصه های بسندگی، مانند خردمندی، داد و دهش و راستی، مولفه های افراط گرایی و اعتدال نیز به طور فطری در او وجود دارند. یکی از شاخصه های افراط گری در او میل به جاودانگی است. البته با توجه به شرایطی که در آن قرار می گیرد، از عنصر برتری جویی و خشم استفاده می کند؛ اما میل به کشورگشایی در او بالاترین بسامد را دارد که بازده ی آن رنج است.