تحلیل ریشه های نقدینگی و اثرات اجزای آن بر نرخ تورم
This Research With 32 Page And PDF Format Ready To Download
- من نویسنده این مقاله هستم
استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:
Abstract:
مسئله تورم و نرخ بالای آن در دهههای گذشته اقتصاد ایران، یکی از مشکلات مزمن اقتصادی است که زندگی و معیشت شهروندان از اقشار مختلف جامعه را برای سالهای متمادی تحت تاثیر قرار داده است. دیدگاهها و نظریههای مختلفی در تبیین چگونگی ایجاد این مشکل در اقتصاد ایران ارائه شده و مورد تبادل نظر قرار گرفته است. جدای از دیدگاهها و رویکردها در تبیین ریشههای تورم، آنچه وجه مشترک این دیدگاهها است، تحلیل اجزای نقدینگی و اثرگذاری آنها بر میزان تورم در اقتصاد ایران میباشد. آنچه متفاوت است، نحوه اثرگذاری اجزا و کانالهای آن در شکل دادن تورم موجود در اقتصاد بوده و اینکه تحولات خود این اجزا تحت تاثیر چه عواملی است. در این گزارش به معرفی اجزای نقدینگی، تحولات و چگونگی اثرگذاری آنها بر میزان نرخ تورم در سالهای اخیر پرداخته شده است.
نقدینگی از دو جزء پایه پولی و ضریب فزاینده تشکیل شده است که مقدار هریک بر اساس اجزای تشکیلدهنده خود تعیین میشود. به طور کلی، میزان نقدینگی از دو منظر قابل بررسی است: نقدینگی برحسب عوامل موثر بر عرضه و نقدینگی برحسب اجزای تشکیلدهنده آن. از منظر طرف عرضه: خالص داراییهای خارجی سیستم بانکی، خالص بدهی بخش دولتی به سیستم بانکی و بدهی بخش غیردولتی به سیستم بانکی عواملی هستند که حجم نقدینگی را تعیین میکنند.
- در سمت داراییهای ترازنامه مهمترین جزء، داراییهای خارجی بانک مرکزی است که روابط مالی دولت با بانک مرکزی، وزارت نفت و صندوق توسعه ملی به عنوان ارکان مالی درآمدهای حاصل از فروش نفت و درآمدهای ارزی خارجی آن، جزء ترازنامه را تحت تاثیر قرار میدهد. بنابراین یکی از منابع خلق نقدینگی، دولت و روابط آن با نهادهای پولی و مالی است هرچند این روابط، ساختاری را شکل داده است که در آن، چه افزایش درآمدهای نفتی دولت و چه کاهش آن، نتیجه مشابهی برای اقتصاد ایران دارد و آن، افزایش نرخ تورم میباشد.
- درباره بدهی دولتی به سیستم بانکی، پولی کردن کسری بودجههای دولت به عنوان منبع قابل ملاحظه پایه پولی مطرح بوده است؛ چنانکه این پدیده به امری رایج و معمول در حکمرانی و مدیریت مالی دولت تبدیل شده است. کسری بودجه و ناترازی عملیاتی منابع و هزینههای جاری دولت در بودجههای سالانه منجر به اقداماتی برای جبران کسری بودجه از سوی دولت میشود، ازجمله چاپ پول و استقراض از بانک مرکزی که موجب افزایش پایه پولی و حجم نقدینگی در اقتصاد میشود.
- در بخش بدهی غیردولتی، عامل اصلی ایجاد نقدینگی و تحریک پایه پولی در اقتصاد ایران، وجود ساختار بانکداری خصوصی در نظام بانکی کشور است. اغلب بانکهای خصوصی برای تامین مالی پروژههای خود که با عنوان پروژههای بنگاهداری بانکها شناخته میشود، متوسل به اضافه برداشت از بانک مرکزی میشوند. در چالش قبل، نتیجه اقدامات دولت موجب افزایش بدهی دولت به بانک مرکزی میشد که از این محل پایه پولی را افزایش میداد؛ اما در اینجا اقدامات بانکها، بهویژه بانکهای خصوصی برای تامین مالی پروژههای خود موجب افزایش بدهی بانکها، بهویژه بدهی بانکهای غیردولتی به بانک مرکزی میشود که از این محل موجب افزایش پایه پولی در اقتصاد کشور شده و بالا رفتن نرخ تورم را تقویت میکند. در شرایطی که نرخ تورم در سالها، بهویژه در دهه اخیر بیشتر از ۲۰ درصد بوده است، این موقعیت موجب ترغیب بانکهای خصوصی برای استفاده از خط اعتباری ۱۸ درصدی بانک مرکزی میشود. درواقع، بانکهای خصوصی با این کار منابع عظیمی از محل اضافه برداشتها (از کانال خط اعتباری ۱۸ درصد) و سپردههای دیداری و غیردیداری مردم نزد بانکها را در اختیار گرفته و این منابع را صرف پروژههای بنگاهداری میکنند. با توجه به اختلاف نرخ تورم جامعه و نرخ بهره اعتبار ۱۸ درصدی، بانکها از محل تورم نیز سود برده و منابع خود را تامین میکنند. اما آنچه در ترازنامه بانک مرکزی بر جای میماند، اضافه برداشت بانکها از بانک مرکزی است که باعث افزایش بدهی بانکها (بهویژه بانکهای غیردولتی) به بانک مرکزی و افزایش پایه پولی میشود.
- همچنین اعطای تسهیلات تکلیفی است که در تبصرههای ۱۶ و ۱۸ بودجههای سالانه بابت تسهیل کسب و کارهای خانگی و ایجاد اشتغال و رونق تولید به سیستم بانکی تکلیف شده است تا انجام گیرد. در اغلب موارد، سیستم بانکی در اعطای این تسهیلات با محدودیت منابع مواجه بوده و به ناچار و با فشار دولت این تسهیلات را پرداخت میکند. این فشار مالی بر تراز بانکها باعث ایجاد ناترازی در حسابهای بانکها و انتقال آن به بانک مرکزی و ورود آن به پایه پولی از محل بدهی بانکها به بانک مرکزی میشود که درنهایت منجر به افزایش نقدینگی در اقتصاد کشور شده و بخشی از تورم به موجب این پدیده اتفاق میافتد.
از منظر اجزای تشکیلدهنده نقدینگی، ترکیب پول و شبه پول در نقدینگی از موضوعات نسبتا با اهمیت و قابل بررسی است. پول، نقدترین جزء نقدینگی است که در معاملات مورد استفاده قرار میگیرد. زمانی که تعداد معاملات در اقتصاد افزایش مییابد، همزمان مشاهده میشود که رشد این جزء نقدینگی، شتاب میگیرد. بر اساس این، در زمان رونق اقتصاد و همچنین در زمان تورم و التهاب در داراییها که در هر دو مورد تقاضا در اقتصاد افزایش یافته و سطح معاملات بالا میرود، نرخ رشد پول افزایش پیدا میکند. این بدان معناست که رشد پول انعکاسی از وضعیت اقتصاد، بهویژه وضعیت تورمی است و عامل افزایش تورم نیست؛ اما برخلاف پول، به جزء شبه پول سود تعلق میگیرد. شبهپول، به دلیل سودی که به مانده سپردهها تعلق میگیرد، در شرایط عادی دستکم به اندازه نرخ سود سپرده در اقتصاد افزایش مییابد. بنابراین رشد شبهپول به دلیل ویژگیهایی که دارد، میتواند عامل تورم باشد. اینکه شبه پول چه زمانی تبدیل به تورم میشود، بستگی به نرخ بهره حقیقی دارد. اگر نرخ بهره حقیقی بالا باشد، رشد شبه پول میتواند تا مدتها بر تورم تخلیه نشود؛ اما اگر نرخ بهره حقیقی برای مثال به دلیل انتظارات تورمی بالا، منفی باشد؛ شبه پول میتواند حتی در کوتاهمدت منجر به تورم شود.
در تحلیل سطح کلان، آنچه موجب تحولات اجزای ترازنامه و نقدینگی آنچنان که در بالا گفته شد، میتواند اعم از نرخ بهره حقیقی منفی به دلیل انتظارات تورمی بالا، سیاست حذف ارز ترجیحی و افزایش شبهپول ناشی از سیاستهای انقباضی که به دلیل خلق پول بانکها باشد. مورد سوم، ریشه پولی این تورم خوانده میشود که با توجه به تبدیل آن به پول طی زمان، اندازهگیری وزن آن در تورم ممکن نیست. اصولا تفکیک اثر پول و شبهپول ایجاد شده در یک سال اخیر در تورم امکانپذیر نیست؛ چراکه در میانه راه، شبه پول به پول تبدیل میشود و میزان شبه پول ایجاد شده طی یک سال در رشد سالانه آن منعکس نمیگردد.
فهرست مطالب Research
Authors
مرکز پژوهش های توسعه و آینده نگری
مرکز پژوهش های توسعه و آینده نگری
مرکز پژوهشهای توسعه و آینده نگری