در پژوهش حاضر مقایسه
روانشناسی گشتالتی و رفتارگرایان بر نظریه های
یادگیری بررسی می شود .
روانشناسی گشتالت ورفتارگرا در قرن بیستم وهمزمان هم رشد کردند .گشتالتیها در آلمان و رفتار گراها در امریکا بودند .
روانشناسی گشتالتی به معنای کل است واز جزئی نگری مبری است .
گشتالت همه عناصر در کنار هم وترکیب آن عناصر را مد نظر دارد .
رفتارگرایی در مقابل
گشتالت تاکید بر محرک-پاسخ دارد . تاکید
گشتالت بر موجبیت در روابط است ویژگی بخشهای آن در ارتباط با مکان وزمان ،نقش وکنش بخشها در کل است . در مقابل
رفتارگرایی پدیده های قابل مشاهده را بررسی می کند . در رفتار گرایی دانشمندانی کهلر با کتاب استعداد ذهنی میمونها نوشته وکهلر (1925)و رشد ذهن نوشته کورت کافکا (1944) نظریه های امریکایی را زیر نفوذ خود قرار داد. این نظریه از طرف مارکس ورتایمر در آلمان به رشد خود ادامه داد. (1943-1880) ، موضع این نوع
روانشناسی بینش کهلر ، ادراک و تفکر بارور و نظریه اثر حافظه کافکا است . در مقابل واتسن (1878-1958) پیشگام در
روانشناسی رفتارگرایی بود و مولفه های مورد بحث در این نوع
روانشناسی شرطی کلاسیک،
شرطی کنشگر و تقویت کننده ها و درنهایت تغییر در رفتار است .