روانشناسی زیبایی و زیبا شناسی در قالب هنر ؟ Psychology of beauty and aesthetics in the form of.

25 دی 1401 - خواندن 9 دقیقه - 1167 بازدید



 مبحث زیبایی و شناخت آن از مباحث پر دامنه و پیچیده ای است که مبتنی بر نظریه های چندی است که با تعریف های همه جانبه و مقدمه و ذوالمقدمه های آنها دامنه وسیعی دارد که شرح و بسط آن چنانچه سزاوار و بایسته است در استطاعت این قلم نیست . گذشته از اینکه زیبایی و برسی همه جانبه و سالم جستن از میان تعریفهای پیچیده ای که دارد و به علت جامع و مانع نبودن هریک از نظریه ها که خود موجد نظریه های دیگر شده است ادامه این بحث سخن را به درازا خواهد کشاند و ما را از مطلب و نتیجه ی منظور از این نوشتار دور خواهد کرد . بنابراین مقصود از طرح شناخت ارتباط تنگاتنگی است که زیبایی با هنر دارد ، زیرا هرجایی که هنر ظاهر شود به نحو غیر قابل انفکاک با زیبایی تجلی می کند ، مثل نور با خورشید؟ اما ممکن است جایی زیبایی باشد و هنر نباشد ، مثل گلی زیبا ، جنگلی زیبا ، رودخانه ای زیبا و هر دو قسم زیبایی چه در هنر و چه در طبیعت از جهت شناخت و تشخیص به انسان بستگی دارد...
... ولی زیبایی در هنر از آنجا که هنر کارش و ماهیتش زیبایی است ، از زیبایی طبیعت افزونی و بر آن برتری دارد . هگل می گوید : در زندگی روزانه عادت بر این جاری است که می گوئیم : رنگ زیبا ، آسمان زیبا ، گل زیبا ، رودخانه زیبا ، حیوان زیبا ، و بالاخره انسان زیبا ، ولی قطع نظر از چگونگی زیبایی طبیعت و زیبایی آثار هنری ، اگر آن دو یعنی زیبایی طبیعی و هنری را در کنار هم بگذاریم ، باید بگوئیم که زیبایی هنر عالیتر و رساتر از زیبایی طبیعت است ، زیرا زیبایی هنر زاییده ی روح است ، روحی که خداوند متعال در وجود ما انسانها دمیده است ، همانطور که روح و نتایج حاصله از روح در مرتبه ی عالیتر طبیعت و پدیده های آن واقع شده اند ، خداوند هستی آفرین جریان قوانین و اصول در جهان را راهی برای حکمت خود قرار داده ، و حس کمال جویی را در نهاد آدمیان ، راهی برای شناخت و کمال و قرار گرفتن در جذبه ی آن مقرر ساخته و زیباییها را عامل انبساط و بهجت و سرور درونی انسانها ساخته است که از این راه در جذبه ی مطلق الهی قرار گیرند و با یاد خدا در حقیقت به یاد حکمت و مجال مطلق بیفتند و در جاذبه ی او حرکت کنند .عقیده بسیاری از فلسفه دانان بر این است که زیبایی موجود در هنر عالیتر و برتر از زیبایی طبیعت است ، هنر وقتی اصالت و جلال و عظمت دارد که خود را آزاد نماید و عالیترین منظور و مقصود خود را توام با دین و فلسفه و در همان قلمرو به انجام رساند و برای تجلی و ظهور و معنای الهی ، اشیاء و عمیق ترین منافع بشریت و کلی ترین حقایق روح شکل خاص و صورت مخصوص به خود گیرد .
 ملتها در آثار هنری وسیعترین تصورات و الهامات خویش را به منصه ی بروز و ظهور می رسانند.

با که گویم که به این دیده چه ها میبینم

هر طرف می نگرم لطف خدا میبینم 

در چمن نرگس و سنبل به هم آمیخته اند

جلوه ی خلد من از ارض و سما میبینم

 هنر کلیدی است که گنجینه معارف را به روی بشر میگشاید ، و تنها کلیدی است که مفهوم عقول و ادیان را میسر و آسان مینماید...حیاتی که فاقد هنر و ذوق زیبایی باشد ، حیات واقعا نواقصی است ، نه عمل میتواند چنین جایی حزن انگیزی را پر نماید و نه فلسفه . برعکس اگر هنر و زیبایی را صمیمانه و بدون خودنمایی دوست داشته باشیم ، زندگانی ما خوشیها و مسرات زیادی خواهد داشت . هنر دیوارهایی را که بین افراد انسان ، و انسان و طبیعت واقع است منهدم می سازد ، هنر رشته و رابطه ای است بین ملل و نژادها ، هنر طبقه ی روشن فکر و پیشرو ملل و نژادها را به هم نزدیک می سازد . چون هر اثر هنری این نتیجه را دارد که گیرنده ی تاثیر آن با بوجود آورنده آن هنر و تمام کسانی که چه در حال و چه در آینده و در هر جا - با این هنر ارتباط برقرار کرده و به همان اندازه آن را درک کرده اند رابطه ای خاص برقرار میکند . اگرچه اندازه ذکر هر اثر هنری و حدود امتیاز آن به اندازه ی ذوق ممارست و دانش و بینش افراد و جوامع است و این در همه یکسان نیست...


 در هر صورت ، هنر تجلی احساس است که در بیرون به وسیله ترکیب خطها ، شکلها ، رنگها ، اشارات ، حرکات ، صداها یا الفاظ که تابع اوزان معینی هستند انتقال میابند و جوهر هنر چیزی است که هدف عقلانی دارد . اما تصورات عقلانی ، ماده ی هنر نیست بلکه نقطه ی شروع برای سازمان دادن قریحه ی هنری است که این قریحه نیز ممکن است غریزی و فطری باشد و ممکن است اکتسابی یا هر دو ، و حاصل کار هنری این است که به وسیله ی تصورات عقلانی تحریک احساس عاطفی میکند و بیش از استدلال عقلی کارساز است ، یعنی :" کار هنر این است " آنچه را که ممکن است در قالب استدلال و تعقل نامفهوم و دور از دسترس باقی بماند ، مفهوم سازد و در دسترس همه ی مردم قراردهد. آنچنان که برای هر کس که با آن ارتباط برقرار کند ، چنین تصور نماید که با این اثر هنری رابطه دارد و گویی آن را قبلا در خود احساس میکرده است ، اما از بیان آن عاجز بوده است. بدیهی است که از یک سو هنر درجات و مراحل مختلف دارد و در افراد متفاوت است ... خلاصه اینکه هنر هدفی دارد ، و آن هدف سرایت دادن احساس هنرمند به انسانها است ، احساسی که خود هنرمند آن را آزموده و تجربه کرده است . تولستوی می گوید : هنرمند باید بر رفیع ترین پایگاه جهان بینی عصر خویش جای داشته و احساسی را تجربه کرده و رغبت و اشتیاق و فرصت انتقال آن را واجد بوده و در یکی از انواع هنر خداوند استعداد باشد . زیرا هنرمند رسالت و راهنمایی عموم مردم را ؟ گذشته ، حال و آینده را به سوی هدفهای عالیتر از آنچه هست را به عهده می گیرد و هنر و زیبایی های آن به اتفاق سخن یکی از وسایل ارتباط انسانها با یکدیگر و از موجبات ترقی ، یعنی پیشرفت بشریت به سوی کمال است . زیرا از هنر گریز نیست ، تا انسان بتواند جهان را بشناسند و دگرگون سازد ، لکن هنری ضرورت دارد که جادوی ذاتی خود را نیز داشته باشد.
 و اما ؟ ( مسولیت هنرمند ) برای این منظور ، هنرمندی که می خواهد مسئولانه وارد میدان جامعه بشود ، و آثار هنری متعهد بیآفریند ، ضروری است در مراحل زیر خود را تا حد زیادی با سلاح علم و آگاهی مجهز سازد.
1- مفاهیم انسانیت را با همه ی ابعاد و اسرار ، و با همه ی محتواهای پربار و شکوهمند تا آن حدی که ، برای درک خلاقیت هنری وی نقش مستقیم و اساسی دارد بیآموزد و باز شناسد.
2- ویژگیهای حیات بشر را در مراحل مادی و معنوی ، و فلسفه آن را با توجه به یک بینش سالم اعتقادی اجتماعی نیک ذکر کند . 
3- سعادت انسان را که در تعریف هنر به عنوان هدف هنر بیان گردید ، و خواسته ای است که همه برای آن تلاش میکنند ، با همه ی مفاهیم معنوی و انسانی مورد مطالعه و شناخت قرار دهد .
4- بر خلاف برداشت غلط و یک بعدی دنیای متمدن امروز ، که تاکنون از نردبان هنر برای دریافت منافع فردی ، حب ذات ، حب مقام و سرانجام برای ارضاء شهوتهای فردی و مادی تلاش میکند ؟ هنر را در جهت رشد و مصالح و سعادت فرد و جامعه بکار گیرد و به هدف واقعی خود که عبارت است از ، رشدآفرینی ، هدایتگری و سازندگی راه یابد . و مژده آور راستین برای بشریت حال و آینده باشد . .... ادامه دارد 


 


مآخذ : استاد محمد تقی جعفری ؛ زیبایی و هنر در اسلام.

دکتر علی شریعتی : مقدمه در نقد و ادب .

فرهنگ معین.

بر آستان غزل : محمدعلی صاعد اصفهانی


زیبایی زیبا شناسیهنر و زیباییسعید کیوانپور