ورزش، دیپلماسی و سیاست خارجی

6 اسفند 1402 - خواندن 12 دقیقه - 276 بازدید

بدون تردید یکی از حوزه های موضوعی ارتباط ورزش و روابط بین الملل، دیپلماسی ورزشی است. شاید برای بیش تر افراد، این مهم ترین موضوعی است که در زمینه ی ارتباط ورزش و روابط بین الملل شنیده اند و این هم عمدتا حاصل توجه ای است که به دیپلماسی پینگ پنگ در گذشته یا اخیرا به دیپلماسی کریکت، فوتبال یا کشتی شده است. دیپلماسی ورزشی را می توان در یک تقسیم بندی کلی تر یعنی دیپلماسی عمومی و فرهنگی قرار داد، که در دو سه دهه ی اخیر رواج بیش تری یافته است.(مورای، 2012) در عصر جهانی شدن تاثیر عناصر فرهنگی بر روابط بین دولت ها بسیار افزایش یافته و در جایی که مبادلات فرهنگی در مقیاس جهانی با سهولت بیش تری انجام گرفته و موانع چندانی را پیشاروی خود نمی بیند، دیپلماسی عمومی و فرهنگی به طور اعم و دیپلماسی ورزشی به طور اخص توجهات را بیش تر به سمت خود جلب می کند.(زرگر، ۱۳۸۴)

ارتباط بین دیپلماسی و ورزش متقابل است، هم دیپلماسی در مدیریت ورزشی، برگزاری مسابقات جهانی، کسب میزبانی، شرکت در مسابقات و ... تاثیرگذار است و هم ورزش در پیش برد دیپلماسی. کشورهای مختلف از طریق ورزش، با شرکت کردن یا نکردن در مسابقات ورزشی(مانند تحریم المپیک) یا مسابقه دادن یا اجتناب از رقابت با ورزش کاران کشورهای دیگر برخی خواست های سیاسی خود را به نمایش در می آورند. خود کسب میزبانی مسابقات ورزشی مهم مانند المپیک نیاز به دیپلماسی بسیار فعال و پیچیده ای دارد و نهادهای ورزشی ملی به تنهایی قادر به موفقیت در این صحنه نیستند و به یاری دولت ها و حکومت های محلی شان نیازمندند. دیپلماسی انگلستان در حدود دو دهه ی اخیر در کسب میزبانی المپیک نمونه مهمی از نقش آفرینی دولت مردان در این زمینه است.(لورمور و بودر،۱۳۹۱: ۱۲۹-۱۵۱) اهمیت برگزاری المپیک آن قدر بالاست که کل دستگاه دولت برای کسب میزبانی وارد عمل می شود. کسب امتیاز برگزاری المپیک و دیگر رقابت های مهم ورزشی خود از طریق یک دیپلماسی پیچیده انجام می شود و تلاش های دیپلماتیک در سطح دولت محلی، منطقه ای و ملی و نیز سازمان های بین المللی دنبال می شود. وقتی دیپلماسی و دستگاه دیپلماتیک کشورها در جهت اداره برخی امور ورزشی و پیشرفت کارهای مربوط به ورزش استفاده می شود(به طور نمونه در جهت کسب میزبانی مسابقات بین المللی مهم یا وارد کردن اتباع خود در کرسی های تاثیرگذار نهادهای منطقه ای، قاره ای و جهانی فعال در عرصه ورزش) می توان گفت که دیپلماسی در خدمت ورزش قرار می گیرد، ولی همان گونه که گفته شد ارتباط ورزش با دیپلماسی که در دیپلماسی ورزشی تجلی می یابد متقابل است. ورزش هم می تواند در خدمت دیپلماسی و پیش برد برخی اهداف دستگاه سیاست خارجی کشورها قرار گیرد. چنین موضوعی در قالب نمونه های مختلف قابل طرح است.

دولت ها از دیپلماسی ورزشی هم برای فشار آوردن بر دیگر کشورها استفاده می کنند و هم از آن برای بهبود روابط و تقویت دوستی ها، حل مسائل و مشکلات سیاسی و در کل دست یابی به صلح و حفظ آن سود می برند. تحریم برخی مسابقات ورزشی یا عدم مسابقه دادن با ورزش کاران کشورهای دیگر از جمله این موارد است. در تاریخ برگزاری المپیک در نمونه های مختلف برخی کشورها در اعتراض به میزبان یا کشورهای شرکت کننده در المپیک اقدام به تحریم آن نموده و بدین گونه با وارد کردن ملاحظات سیاسی خود به عرصه ورزش، المپیک را سیاسی کرده اند. اولین تحریم مشهور المپیک(که به سیاسی ترین المپیک هم معروف است) مربوط به سال ۱۹۵۶ می شود که سه کشور سوئیس، هلند و اسپانیا در اعتراض به اقدامات اتحاد جماهیر شوروی در سرکوب انقلاب مجارستان و حضور شوروی در این مسابقات، ورزش کاران خود را به المپیک ملبورن نفرستادند و کشورهای عراق، کامبوج، مصر و لبنان هم به خاطر بحران کانال سوئز و تجاوز نظامی اسرائیل، فرانسه و انگلستان به مصر چنین تصمیمی گرفتند. دو هفته مانده به مسابقات نیز جمهوری خلق چین در اعتراض به حضور تایوان به عنوان «جمهوی چین» در این مسابقات این المپیک را تحریم کرد.(رایدر، 2011) البته مسئله حضور ورزش کاران تایوان و جمهوری خلق چین در المپیک پس از آن نیز در مسابقات بعدی یکی از مسائل سیاسی بوده که المپیک را تحت الشعاع قرار داد. از المپیک ملبورن مهم تر می توان به تحریم المپیک تابستانی ۱۹۸۰ مسکو اشاره کرد که شاید یکی از مشهورترین وقایع در این زمینه باشد. (سوام، 2010) بسیاری از کشورها (65 کشور) در واکنش به تجاوز نظامی ارتش اتحاد جماهیر شوروی به افغانستان تصمیم گرفتند که این مسابقات را تحریم کنند تا بدین گونه اعتراض و مخالفت خود نسبت به این اقدام را نشان دهند. بسیاری از کشورهای جهان(کشورهای اسلامی و غربی) در آن بازی ها شرکت نکردند و بدین گونه لطمه بزرگی به اعتبار این مسابقات و کشور میزبان وارد کردند. البته ورزش کاران برخی از کشورهای تحریم کننده المپیک مسکو با پرچم المپیک در این مسابقات شرکت کردند تا کماکان روح حاکم بر ورزش و المپیک که مبتنی بر صلح و دوستی است حفظ گردد. چهار سال بعد در المپیک 1984 لس آنجلس نیز اتحاد جماهیر شوروی به همراه 14 کشور بلوک شرق(از جمله آلمان شرقی و کوبا) این مسابقات را تحریم کرده و بدین گونه به اقدام کشورهای غربی پاسخ دادند. در هر دو دوره ی این مسابقات، جمهوری اسلامی ایران به خاطر اعتراض و مخالفتی که با میزبانان داشت از اعزام ورزش کاران خود خودداری کرد. اصل حاکم بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران «نه شرقی و نه غربی» بود و برای دولت انقلابی ایران شرکت در چنین مسابقاتی جایز قلمداد نمی شد، امری که به نظر بسیاری از کارشناسان لطمه زیادی به ورزش ایران وارد کرد، چون بین هشتمین و نهمین حضور ایران در المپیک 12 سال فاصله افتاد. در تحریم المپیک 1984 لس آنجلس نقش وزارت امور خارجه ایران پررنگ بود.

چنین امری در مورد بسیاری از دیگر کشورهای تحریم کننده المپیک در دوره ی گذشته نیز به چشم می خورد. به طور نمونه علی رغم تمایل ورزش کاران و متولیان ورزش بریتانیا خصوصا انجمن المپیک بریتانیاBOA برای حضور در المپیک ، نهایتا دیپلماسی دولت تاچر به همراهی با ایالات متحده و تحریم المپیک مسکو رای داد.(لورمور و بودر،1991: 138-142) بدین گونه تحریم شرکت در المپیک یا هر مسابقات بین المللی دیگر و یا عدم رویارویی ورزش کاران برخی کشورها با ورزش کاران کشورهای دیگر کاملا در چارچوب اهداف و سیاست های دولت ها انجام می گیرد و آن را باید در قالب دیپلماسی فشار و منزوی سازی دنبال کرد.

اما ورزش می تواند در خدمت دیپلماسی برای حل و فصل اختلافات بین کشورها و آغاز و تنظیم روابط جدید نیز قرار گیرد. دیپلماسی پینگ پنگ در دوره ی جنگ سرد از جمله مشهورترین نمونه ها در این زمینه است که به گفت وگوهای پنهانی ایالات متحده و چین در اوایل دهه ی ۱۹۷۰ باز می گردد.(گریفین،2014) مسابقه پینگ پنگ بین ورزش کاران دو کشور نهایتا توانست در آغاز و بهبود روابط سیاسی جمهوری خلق چین و ایالات متحده که برای چند دهه قطع شده بود تاثیرگذار باشد و نهایتا زمینه ی دیدار رئیس جمهور وقت ایالات متحده ریچارد نیکسون از پکن را فراهم کند. دعوت از تیم ملی تنیس روی میز ایالات متحده به پکن که همراه آن ها تعدادی دیپلمات هم حضور داشتند، گفت وگوهای دو طرف را که هنوز مخفیانه مانده بود جدی تر ساخت و نهایتا با سفر پنهانی هنری کیسینجر مشاور امنیت ملی نیکسون به پکن در ژوئن 1971 تقریبا همه چیز برای آغاز روابط سیاسی جدید فراهم شد. یک هفته پس از حضور تیم تنیس روی میز ایالات متحده در پکن، چوئن لای شخصا در تالار بزرگ خلق از ورزش کاران امریکایی استقبال کرد و به آن ها گفت: «شما فصل جدیدی در روابط بین امریکا و خلق چین گشودید...من مطمئن هستم که این آغاز دوره ی دوستی ما، قطعا مورد حمایت مردم دو کشور خواهد بود.»(شهابی،1383: 20) در این واقعه، میزان بالای تاثیرگذاری ورزش در روابط کشورها بسیار پررنگ دیده شد و تجربه ای شد برای کشورهای دیگر تا از آن در دیپلماسی خود سود برند.

بعدها برخی مسابقات کشتی و یا فوتبال بین ایالات متحده و ایران در نیمه دوم دهه 1990را در این چارچوب دیدند، مسابقات ورزشی که می توانست به تدریج دو طرف را برای گفت وگوهای جدی تر در جهت حل و فصل اختلافات شان آماده سازد.(کسلر، 2009) گرچه چنین امری هیچ گاه صورت نگرفت و روابط خصمانه دو طرف با چنین تمهیداتی نیز نتوانست تعدیل و به روابط دوستانه تبدیل شود، ولی در مجموع تاثیر مثبتی بر شکستن برخی تابوها و خط قرمزها در موضوع «گفت وگو و برقراری مجدد روابط سیاسی» بین دو طرف به ویژه در ایران داشت، و همگان دیدند که از طریق دیپلماسی عمومی و فرهنگی می توان هم زمینه را به تدریج برای گفت وگو و حل و فصل اختلافات آماده کرد و هم در عین حال مانع از برانگیخته شدن حساسیت تندروها در هر دو طرف شد که نسبت به بحث صریح، رسمی و بی پرده گفت وگو و آغاز روابط سیاسی مواضع سختی دارند. اهمیت دیپلماسی ورزشی در روابط ایران و ایالات متحده با دعوت از تیم کشتی آمریکا برای شرکت در جام تختی در فوریه 1998 آغاز شد. کشتی گیران ایران و امریکا پیش از این چندین بار با یکدیگر دیدار کرده بودند، ولی همیشه ملاحظات امنیتی، مقامات ورزشی امریکایی را از پذیرش دعوت ایرانی ها برای شرکت در جام تختی باز می داشت. در اکتبر 1997، سازمانی به نام «جست و جوی زمینه ی مشترک» که در سال 1982 در واشنگتن با هدف ارتقای تعاملات شهروندان تاسیس شد به پیشنهاد بروس لینگن(از مقامات عالی رتبه ای که در سال 1979 در ایران به گروگان گرفته شده بود) توجه نشان دارد. این سازمان سعی کرد که با جلب همکاری برخی از ایرانیان و امریکاییان، ترتیب سفر پنج کشتی گیر امریکایی را به ایران بدهد.(شهابی،۱۳۸۳: 17) دیپلماسی ورزش در دوره ی ریاست جمهوری محمد خاتمی مورد توجه هر دو کشور قرار داشت ولی با روی کارآمدن جناح تندرو در هر دو کشور، دیپلماسی نرم یک بار دیگر جای خود را به تقابل جدی داد.

ورزش در اشکال دیگری نیز در خدمت سیاست خارجی و دیپلماسی قرار گرفته است که از جمله می توان به کریکت اشاره کرد که در روابط پرتنش و مزمن هندوستان و پاکستان (از 1947 تا کنون) مورد توجه قرار گرفته است.(احمد، 2011) کریکت به عنوان ورزش مورد علاقه هر دو ملت، از جمله ابزارهایی است که می تواند زمینه ی حفظ و گسترش تعاملات دو کشور را فراهم کند، به خاطر همین است که با اوج گیری بحران در روابط بین دو کشور، امیدها به دیپلماسی کریکت در کاهش تنش ها بیش تر می شود. هر بار که مسابقات حساس بین این دو(در هند یا پاکستان) برگزار می شود، زمینه برای حضور سران و مقامات ارشد دو کشور برای دیدن مسابقه فراهم می شود و این گونه است که ورزش می تواند در خدمت سیاست خارجی قرار گیرد و دشمنان را در میدان ورزشی در کنار هم قرار دهد.(هلم، 2007)

البته برخی معتقدند که نباید در تاثیرگذاری ورزش زیاد هم مبالغه کرد. در بهترین وضعیت ورزش فقط نوعی واسطه یا کاتالیزور است. در واقع دیپلماسی ورزشی نقش تسریع کننده داشته و خود عامل مستقیمی قلمداد نمی شود. دیپلماسی ورزشی فی نفسه نمی تواند به بهبود روابط منجر شود و در هر حال هر گونه تصمیمی در زمینه ی شکل و ماهیت روابط و این که آیا کماکان خصمانه باقی بماند یا سطح دشمنی کاهش یابد و یا اصلا دوباره روابط از سر گرفته شود و کاملا به روابط دوستانه تبدیل شود، فقط به اراده رهبران سیاسی وابسته است. به طور نمونه اگر تصمیم گرفته می شود که تیم های ورزشی بین دو کشور متخاصم با هم مسابقه بدهند این امر نهایتا در اختیار تصمیم گیران سیاسی است و همان ها هستند که دیپلمات های شان را مامور می کنند در پس چنین مبادلاتی گفت وگوها را آغاز یا ادامه دهند. پس دیپلماسی ورزشی مهم و تاثیرگذار است ولی فقط در حد آماده کردن شرایط برای تعدیل نگاه ها، کاهش حساسیت ها، اثبات این که داشتن روابط امکان پذیر است و نباید بدان به عنوان یک تابو نگریست.