سیاست فرهنگی و تعالی معنوی
غنای فرهنگی هر جامعه، مبتنی بر معانی متولدی هست که هر شخص در زندگی روزانه خود به زندگی اش می دهد.
معنویت در زیر لوای مفاهیم توسعه، رفاه، پیشرفت اقتصادی و هر مفهوم بنیادی دیگری که زیربناهای زندگی را می سازد، غالبا به راحتی گم می شود طوری که هدف که همان غنای معنوی هست و تمامی وسایل رفاهی وسیله هستند، فراموش می گردد.
سیاست فرهنگی در کنار سیاست اجتماعی، می تواند این قضیه را عهده دار شود. سیاست فرهنگی به دنبال تعالی و غنای فرهنگی و معنوی آدمیان می تواند زمینه هایی را برای ظهور انسان هایی شایسته فراهم کند که مستعد سیلاب پذیرش معناهای متفاوت و غنی زندگی هستند یعنی انسان نابغه.
هر سیاست فرهنگی که به دنبال توسعه اجتماعی و اقتصادی (به مثابه زیربناهای ساخت زندگی) می آید، می تواند بلکه بایستی هدفش خلق و پرورش انسان هایی باشد که پیچیدگی های زندگی را دریابند و در مسیر کمک به همنوعان و معنابخشی در زندگی فردی، بدان جهت بدهند.
سیاست فرهنگی بدینگونه می تواند نوید نسل درخشانی را بدهد و در ضمن اهمیت دادن به توسعه های اجتماعی و اقتصادی، زمینه پرورش چنین انسان هایی را فراهم کند.
باری، سیاست فرهنگی زمینه را فراهم میکند و زمین را مستعد خلق و توانمندسازی انسان ها می کند و نه آنکه فرهنگ را به زور تبلیغات فریبنده و اوامر تحمیلی در مرزوبوم ها جهت بدهد.
سیاست فرهنگی در خدمت تعالی معنوی و درخشش جان های آدمی، درهم تنیده با زندگی مادی انسان هاست و بدینگونه نیست که مقوله ای جداافتاده از آن باشد بلکه اگر توسعه را مانند شکلی توپولوژیک در نظر بگیریم، تمامی بندهای توسعه یکپارچه، بهم متصل اند و امکان پارگی و جداافتادگی هر یک از زیر مقوله های توسعه وجود ندارد و در یک مسیر همگام، توسعه های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی برای تحقق توسعه قدم می گذارند.