درآمدی بر شیوه نگارش خط فارسی // برگرفته از کتاب نگارش و ویرایش پرفسور فاطمه مدرسی و منصور مام علیپور

1 اسفند 1402 - خواندن 5 دقیقه - 79 بازدید

به گفته ی استاد خانلری: از نخستین روزگاری که خط اختراع شد، اقوام و ملت های مختلف آن را با عوالم فوق بشری مربوط می پنداشتند. عبرانیان معتقد بودند که یهوه خط را به موسی الهام کرده است. مصریان، به قراری که افلاطون در رساله ی فدروس نوشته است، خط را آفریده ی خدای «توت» می دانستند. یونانیان اختراع خط را در ردیف اکتشاف آتش می شمردند و کادموس مخترع آن را در شمار خدایان یا نیمه خدایان می آوردند. این که در شاهنامه نیز موجودات فوق بشری یعنی دیوان را مخترع خط شمرده و گفته اند که ایشان

نوشتن به خسرو بیاموختند دلش را به دانش برافروختند

شاید از همین اعتقاد باشد.

علت پیدایش این گونه عقاید آن نیست که مردمان نخستین به فایده ی عظیم نوشتن پی برده و نتایجی را که اعقاب ایشان از این اختراع حاصل کرده اند، دریافته باشند. ایشان نوشتن را کاری عجیب و مرموز می دیدند و به این سبب آن را با علوم غیبی مانند سحر و جادو مربوط می شمردند و از آن بیم داشتند.[1]

خط صورت مکتوب زبان است[2]که نقش بسزایی در حفظ هویت فکری و فرهنگی هر زبانی دارد؛ لذا تدوین شیوه نامه ی خط پارسی امری بایسته می نماید. در تدوین این مهم، آنچه قابل تامل و تانی است، این است که باید شیوه ای را ساز و سامان داد که مشابهت خود را با آنچه در گنج خانه ی غنی فرهنگ پارسی است، از دست ندهد؛ به گونه ای که پیوستگی نسل جوان با پیشینه ی فرهنگی گسسته و فهم خط متون برای آنان دشوار و محتاج آموختن شود.

این اهمیت، زمانی پر رنگ تر خواهد بود که با متون ادبی فاخر و خلاق ایرانی سروکار داشته باشیم؛ زیرا متون ادبی در واقع عرصه ی کاربرد خلاق زبان است و برای شاعر یا نویسنده، تمام هستی عرصه ی جولان زبان است. کسی که می خواهد معنی را از برهوت بی معنایی شکار کند[3]، بی تردید از صورت و چهره ی زبان که در تداعی معنا، میدانی بس فراخ است غافل نخواهد بود؛ به عنوان مثال به این بیت از همای شیرزای دقت کنید:

بیستون کندن فرهاد نه کاریست شگفت * شور شیرین بر سر هر که فتد کوه کن است

ازآنجایی که یک اثر ادبی فاخر، طرح منسجم و به هم پیوسته ای از عناصر و تصویر های هنری است که حول یک درون مایه و موضوع مرکزی گردآمده اند؛ درون مایه ی واحدی که ظرافت های معنوی و لفظی و ظاهری این بیت پیرامون آن مطرح شده است، عشق سوزنده و سرکش فرهاد بر شیرین است. آنجا که خسرو پرویز، رسیدن فرهاد به شیرین را در گرو سفتن سنگ بیستون کرد. فرهاد از شور عشق شیرین جان بر سر نهاد، صبح تا شام نمی آسود و به یاد دلارام کوه می برید و با الماس مژه یاقوت می سفت و از حال دل با کوه می گفت. با درنگی در این بیت درخواهیم یافت اتصال واج ک و گ در کوه، کندن، کار، شگفت، که، کن با خط ممتد، تداعی کننده ی رشته کوه است و همچنین تداعی کننده ی صدای تیشه ای است که پی در پی بر سنگ فرومی آید و هزاران نکته ی باریک تر از موی دیگر.

پس اگر در خط پارسی مشکلاتی وجود دارد، دلیل بر نقص این خط نیست؛ بلکه اشکال و نقص در همه ی خطوط جهان وجود دارد و می توان دو علت عمده برای آن برشمرد: اصل خط؛ تغییر و تحول زبان.

اصل خط: دقت زیاد در ثبت دقایق تلفظ موجب دشواری خواهد بود. این دقت زبانی بایسته است که زبانی در جایی دیگر که مردمان آن زبانی دیگر دارند، رواج یابد؛ به عنوان مثال، ترویج زبان عربی در بین ایرانیان در آغاز ورود اسلام.

تغییر و تحول زبان: نقصی که بر اثر تحول زبان و به تدریج در خط ایجاد می شود، مشکلی است که همه ی ملت ها با آن مواجه هستند و مختص زبان و خط فارسی نیست. برخی از حروف و اصوات زبان در طی زمان تغییر می کند. این تغییر در گفتار حاصل می شود. اما خط همیشه صورت کهن خود را حفظ می کند و از اینجاست که میان «نوشته» و «گفته» اختلاف ایجاد می شود

[1]. خانلری، 1366: 251.

[2]. در مورد زبان و خط رک: متینی، 1374: 236 251.

[3]. این جمله برگرفته از شفیعی کدکنی، 1392: 203.